کد مطلب:41771 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

پیشوای قریش











(در گیرودار واقعه سقیفه سخنی از انصار شنیده شد كه) گفتند:

اینك كه ولایت را به علی تسلیم نمی كنید، پس دوست ما (سعد بن عباده انصاری)برای تصدی خلافت سزاوارتر است!.

به خدا سوگند، نمی دانم به چه كسی شكایت برم؟ زیرا انصار یا در حق خود ظلم كردند و یا در حق من ستم روا داشتند. آری در حق من ستم كردند و من مظلوم واقع شدم.

در پاسخ انصار، یك نفر از قریش گفت: (مقام خلافت به انصار نمی رسد)؛ چه اینكه پیامبر خدا(ص) فرموده است: ائمه و پیشوایان از قریش د خواهند بود.بدین گونه و با طرح این سخن، انصار را از تصاحب قدرت بركنار داشتند و حق مرا نیز ضایع كردند.

سپس یك دسته نزد من آمدند و اعلام پشتیبانی نمودند كه از جمله آنان: پسران سعید، مقداد بن اسود، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر، سلمان فارسی، زبیر بن عوام، براء بن عازب بودند.

به آنان گفتم: رسول خدا(ص) به من سفارشی فرموده است (صبر و خویشتن داری در این مرحله) كه از فرمان او سرپیچی نخواهم كرد. به خدا سوگند هر بلایی بر سرم فرود آید، دست از اطاعت و خضوع در برابر فرمان خدا و وصیت پیامبر او بر نخواهم داشت،

[صفحه 309]

و چنانچه ریسمان بر گردنم اندازند و به هر سو كشند، باز در راه انجام دادن وظیفه ایستادگی و مقاومت خواهم كرد.

قال علی (ع): قالوا اما اذا لم تسلموها لعلی فصاحبنا احق لها من غیره. فوالله ماادری الی من اشكو؟ اما ان تكون الانصار ظلمت حقها و اما ان یكونوا ظلمونی حقی، بلی حقی الماخوذ و انا المظلوم.

فقال قائل قریش: ان نبی الله قال: الائمه من قریش. فدفعوا الانصار عن دعوتها و منعونی حقی منها.

فاتانی رهط یعرضون علی النصر، منهم، ابنا سعید و المقداد بن الاسود و ابوذر الغفاری و عمار بن یاسر و سلمان الفارسی و الزبیر بن العوام و البرا بن عازب.

فقلت لهم: ان عندی من نبی الله الی وصیه لست اخالفه عما امرنی به فوالله الو خرمونی بانفی لا قررت لله تعالی سمعا و طاعه.[1] .

[صفحه 310]



صفحه 309، 310.





    1. كشف المحجه، ص 181 به نقل از رسائل كلینی.